کمونیسم چیست؟ به زبان ساده

روزی که کارل مارکس فیلسوف برجسته کتابچۀ‌ کوچک «مانیفست کمونیست» را با حمایت فردریش انگلیس منتشر می‌کرد، به خواب هم نمی‌دید که روزی روزگاری مکتب فکری کمونیسم جهان را درنوردد، کارل مارکس به خیالش هم نمی‌رسید که این ایده زندگی میلیون‌ها نفر را در سراسر اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق اروپا جهنم کند و در عین‌حال روشنفکران بزرگ سدۀ‌ بیستم در تلاش باشند تا از مفهوم برابری و عدالت مانیفست کمونیسم جهانی سراسر عدالت بسازند. به باور بسیاری از روشنفکران مکتب فکری کمونیسم یکی از راه‌های نجات بشریت و رسیدن به جهانی برابر بود، اما آنچه در عمل رخ داد کاملاً برعکس بود. حکومت‌هایی همچون شوروی، چین، کوبا و کرۀ شمالی چیزی جز فقر و حکومت‌های خودکامه برای شهروندان به همراه نیاوردند.

در واقع کمونیسم به عنوان یکی از اشکال فراگیر سوسیالیسم، مکتبی است فکری که به باور بسیاری از کارل مارکس آغاز نشده است، بلکه باید ریشه‌های آن را در جمهور افلاطون جست. لغو مالکیت خصوصی و در دسترس بودن ابزارهای تولید برای همه و حذف طبقات اجتماعی و اقتصادی را افلاطون نیز به نوعی مطرح کرد. آنچه مارکس و انگلیس پیش گرفتند و بسط دادند از پیش‌تر در جوامع صنعتی آغاز شده بود، آنها معتقد بودند طبقۀ کارگر همیشه در حال مبارزه برای دستیابی به حق خود و خلاصی از یوغ استعمار بورژوازی و طبقۀ ثروتمند بوده است. کمونیسم در لغت به معنای «به اشتراک گذاشتن» تعبیر می‌شود و قرار است در برابر کاپیتالیسم و مالکیت خصوصی قد علم کند. در این یادداشت به اختصار به سوال «کمونیسم چیست» پاسخ داده‌ایم و در ادامه مهم‌ترین آثار را برای آشنایی با این مکتب فکری معرفی کرده‌ایم.

در واقع کمونیسم به عنوان یکی از اشکال فراگیر سوسیالیسم، مکتبی است فکری

کمونیسم چیست؟

مدافعان کمونیسم معتقدند آنچه در کشورهایی همچون اتحاد جماهیر شوروی و چین و کوبا و کرۀ ‌شمالی به نام کمونیسم اجرایی شده است، نه تنها کمونیسم نیست که غلط‌ترین برداشت از سوسیالیسم است. در واقع سوسیالیسم به معنای جامعه‌گرایی چیزی بود که مارکس می‌گفت برای رسیدن به جامعۀ بی‌طبقه ابتدا باید از آن یعنی سوسیالیسم عبور کرد و تازه در مرحلۀ بعد به کمونیسم رسید.

مارکس معتقد بود: «تاریخ تمام جوامع تاریخ مبارزۀ‌ طبقاتی است.» مارکس می‌گفت پیش از او مبارزۀ طبقاتی وجود داشت، او فیلسوف‌هایی همچون سیمون وی و فوئر باخ را فیلسوفان سوسیالیستی می‌دانست که در جستجوی یک جامعۀ آرمانی و عدالت‌خواه بودند. اما ایدۀ کمونیسم را مارکس ساخت، او در کتاب سترگش «سرمایه» و جزوۀ‌ «مانیفست حزب کمونیست» به اهمیت آگاهی طبقاتی اشاره کرده بود و معتقد بود طبقۀ کارگر در لحظۀ آگاه شدن و طغیان علیه سرمایه‌دارانی که ابزارهای تولید را در اختیار دارند، می‌تواند به رهایی برسد. مارکس در ایده‌هایش رویای انقلاب و خیزشی کارگری را داشت و این چنین بود که رویای او با رسیدن ولادیمیر لنین به روسیه به وقوع پیوست. انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ همان مرحله‌ای بود که به گفتۀ مارکس باید آن را حکومت سوسیالیستی دانست و تازه بعد از رسیدن به جامعۀ سوسیالیستی و عبور از آن نوبت به ظهور کمونیسم می‌رسد. جامعۀ کمونیستی مرحلۀ بعد از جامعۀ سوسیالیستی بود، از نظر او در جامعۀ کمونیستی مسألۀ تقسیم ثروت و کنترل دارایی‌ها مطرح نبود و این برابری به عنوان امری پذیرفته شده جا افتاده بود، چرا که ابزارهای تولید به طور یکسان در اختیار مردم قرار داشت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *