
پل استر داستاننویس آمریکایی در ایران هم بسیار محبوب است، بیشتر رمانهایش به فارسی ترجمه شدهاند و به فهرست پرفروشترینها راه یافتهاند، از «تیمبوکتو» تا «کشور آخرینها» و «مون پالاس» خوانندگانی یافتهاند که او را با هر کتاب جدیدی دنبال میکنند. استر گاهی کلاسهای داستاننویسی هم برگزار کرده است و البته آموزش فیلمنامهنویسی. توصیههای او برای نویسندگان جوان از این قرار است:
یک: سراغ سوژهای بروید که خودتان باورش کردهاید، در غیر این صورت محال است که خوانندهتان داستان شما را باور کند. اما زیاد هم سراغ سوژۀ دم دستی نروید. حادثه و شانس همیشه در زندگی ما تاثیرگذار بوده، همه چیزمان را زیرو رو میکند.
اگر غیرمنتظره بودن از زندگی ما حذف میشد، چه زندگی کسل کنندهای را قرار بود پشت سر بگذاریم! پس همین غیرمنتظرههای باورپذیر است که داستان را خواندنی میکند.
دو: تلفن آفت نوشتن است. جایی را برای نوشتن انتخاب کنید که هیچ وسیلۀ ارتباطی دم دستتان نباشد. جواب دادن به دو تلفن کافی است که رشتۀ هر آنچه ساختهاید از هم بگسلد و بعد هم دو روز باید عقبگرد بزنید.
سه: به واقعیتها نزدیک شوید، نزدیک نزدیک. اما باید بدانید که از کجا و چطور؟ حتی وقتی که دارید از یک جور رویا حرف میزنید، از یک داستان تخیلی! باز هم باید از زاویۀ نگاه به یک واقعیت سراغش بروید، نکته اینجاست که باید تفاوت میان این نزدیک شدن را پیدا کنید.
چهار: کلمهها را بیخود خرج نکنید، واژهها بار دارند. کلمه ابزار دست نویسنده است، جز این چیزی ندارید، پس هدرش ندهید. کلمه تنها چیزی است که دربارهاش باید خساست بهخرج بدهید. شما کشیش نیستید که مثل وقت موعظه کردن و برای تأثیر کلام مدام واژههای مترادف و هممعنا را کنار هم بچینید.
پنج: زبان روان بیشتر از سبک و ژانر به کارتان میآید، سعی کنید به زبان خودتان برسید و این یعنی تمرین فراوان. تمرین کنید، برای خودتان زبان داستانی بسازید.
شش: بیلی وایلدر جملهای دارد که عمیقاً روی من تاثیر گذاشت: «اگر از صمیم قلب شاد هستی وقت آن رسیده که درست در میانۀ این شادی یک داستان تراژیک خلق کنی و اگر به همان اندازه حس بدبختی گریبانت را گرفته باید کمدی بنویسی.»
دیدگاهتان را بنویسید